هدف از آموزش قرآن به کودکان در ابتدا، ایجاد آشنایی، انس و الفت است و سپس ایجاد شناخت، علاقمندی و درک و فهم محدود و در حدّ توان از مضامین بلند قرآن برای ایشان است. برای آموزش قرآن به کودکان باید به روح شکننده و لطیفشان توجّه کرد. سنّین کودکی، سنّین بایدها و نبایدها نیست، تنها با رفتار و روش های آموزشی غیر مستقیم می توان ارزش ها را به کودکان انتقال داد. روش آموزش بصری(دیداری) همراه با داستان پردازی برای کودک نقش مؤثرتری دارد، زیرا کودکان محسوسات را می بینند، لمس می کنند و اطلاعاتشان مبتنی بر عینیات است. بنابراین در شرایطی که این امکان فراهم نشود، صحبت از این پدیده های غیر ملموس بی نتیجه خواهد ماند و وقت کودکان و فرصت آموزشی از دست می رود. راه های متفاوت دیگری برای آموزش قرآن به کودکان وجود دارد. امروزه متخصّصان امر تعلیم و تربیت، برای آموزش مفاهیم و موضوعات مورد نظرشان از روش آموزش غیرمستقیم بهره می برند. به گفته پژوهشگران، 75درصد فراگیری از طریق چشم انجام می پذیرد. این مطلب نشانگر آن است که در میان روش های آموزش غیر مستقیم، آموزش تصویری یکی از موفق ترین روش ها و یکی از بهترین راه های درک مفاهیم، موضوعات و قصص قرآن استفاده از روش تصویرگری است. با بررسی ویژگی های سنّی کودکان، این موضوع جلب توجّه میکند که از طریق نقّاشی و تصویر میتوان بر جذابیّت و شیرینی داستان پردازی و علاقه کودک به موضوع داستان افزود. مضامین تصویری قرآنی که برای کودکان دلپذیر است، عبارتند از:
- قصص انبیاء،
- داستان حیوانات،
- توصیف بهشت و مواهب آن،
- آیات مربوط به ستارگان، آسمان ها و زمین، کوه و دشت.
علاوه بر آن درکِ مفاهیم از طریق تصویر بر حافظه طولانی مدّت تاثیرگذارتر از بیانِ کلام است. ضبط مفاهیم وآموخته های دوران کودکی از طریق روش های تصویری، سال های سال در حافظه می ماند و به مانند گنجی پنهان در لایه های درونی ذهن تا دوران بزرگسالی تبدیل می شود. امروزه توسط اکثر مؤسسات فرهنگی و مراکز دارالقرآن از روش های تصویری برای آموزش قرآن به کودکان استفاده میشود، ولی کاربرد آن تخصّصی و حرفه ای نیست. علاوه بر آن تصویرگری بسیاری از کتب، نشریات و برنامه های آموزشی دیجیتالی قرآن نیز دارای نقاط ضعف است. اگر چه کاربرد اصولی از هنر تصویرگری در جذب و علاقمندی کودک تاثیر فزاینده ای میتواند داشته باشد، امّا بیان ضعیف و غیر حرفه ای آن هم خسارت های منفی جبران ناپذیری را بر روح کودک وارد میکند. از آن جا که بسیاری از این مؤسساتِ فرهنگی و انتشاراتی قرآنی، آشنایی اندکی با مخاطبان خود دارند و از عناصر تصویری صرفاً استفاده تجاری می کنند، موفقیت چندانی در این زمینه ندارند. تعداد زیادی از این مؤسسات و انتشارات به منظور جلب مشتری و بازاریابی، در کتاب های منتشرة خود از رنگ های پرهیجان و نقوش و اشکال عامه پسند و گاهی تصاویری به دور از فرهنگ قرآنی بهره می گیرند. در حالی که با آگاهی از نیازهای کودکان در این سنّ و شناخت آیات و قصّه های قرآنی و هم چنین داشتن تبحّر در تصویرگری، می توان از ساده ترین شکل ها و تصاویری بی پیرایه با رنگ های درخشان و متنوع استفاده کرد تا مفاهیم زیبای قرآنی را به کودکان آموزش داد. تصویرگری های آیات قرآنی می بایستی بدون تردید هم شأن موضوعاتش، متعالی، پاک و روحبخش و نورانی باشد. بیان باورهای دینی در قالب تصاویری ساده، سرزنده، آرامش بخش، شادی آفرین، نشاط آور و پرتحرک، مخاطبان کوچک ما را به فراگیری بیشتر موضوع جذب می کند و در عین حال در او ایجاد رغبت برای مطالعه و خواندن موضوع می کند. عالم کودکی، عالم پاکی و بی آلایشی است. کودک، عاشق تحرّک، هیجان، شلوغی، شادابی و خنده است. او از هرگونه تلاطم هیجان انگیز و نشاط آور و جستجوگری است. قبال می کند و اگر غیر از این باشد، صاحب روحی بیمار خواهد بود. موسیقی، داستان و نقّاشی وقتی در یک اثر انیمیشن با هم پیوند می خورند، روح و ذهن کودک را درگیر می کنند. تصاویر به او الگو می دهند و شخصیت سازی می کنند. با بررسی ضعف و نقاط قوّت موجود در تصویرگری مضامین قرآنی کتاب های کودکان، میتوان به ضرورت این امر پرداخت که میبایستی بازنگری و توجّهی عمیق به امر تصویرگری کتاب های قرآنی کودکان نمود و آن را به عنوان یک امر مهمّ در فرآیند آموزش درک مضامین قرآنی در نظر گرفت.